هر روز بهتر ...

زندگی...کار...درس...مطالعه...

هر روز بهتر ...

زندگی...کار...درس...مطالعه...

از این به بعد تلاش کنم بعد از نماز صبح بیدار بمونم 

کارامو تند تند انجام بدم: خونه، بی بی عزززیزم، ورزش، خوشگلاسیون:)


باید و باید هر روز مطالعه کنم

باید دست بکشم از خوردن اضافه

باید نماز هام رو با آرامش بخونم

کارای عقب افتاده...


شاید وقت زیادی نمونده باشه تا دم رفتن

هر روز بدتر

خیلی خسته ام

خیلی از خودم بدم میاد

چقدر خوبه که اینجا کسی نمیاد و حداقل خیالم راحته که به بقیه انرژی منفی نمی دم

در استانه سی سالگی هستم اما هیییچ چیزم شبیه اونی که می خوام نیست!

تنبل شدم

اراده ام به شدت ضعیف شده

بد اخلاق و عصبی

شلخته...

اوووففففففف


خدایا کمک کن از این باتلاق خودم رو بکشم بیرون


نمی خوام بمیرم و این باشم

نمی خوام برای دخترکم اینجور مادری باشم

نمیییییی خواااااااااااامممممممممم


مدام وقتم رو صرف کارایی می کنم که هیچ فایده ای نداره... خوندن وبلاگ های روزانه نویس ها... دیدن تی وی... خوردن...


درحالیکه کار خونم مونده... کار ترجمه ام مونده.... برای دخترکم مطالعه نکردم... سر و وضعم آشفته است...


دلم برخاستنی به ناگاه می خواهد و گریختنی گرامی از سر فریاد...

شلوغ

سرم خیلی شلوغه این روزا...

علاوه بر این کمی هم مریض شده بودم.

امیدوارم دوباره به روزهای پر انرژی برگردم و بر این احساسات منفی غلبه کنم.



پ.ن. جای ساره بانو خالی. باید برم مجددا توصیه هاش رو بخونم.